کد خبر: ۹۶۹۷
۱۹ تير ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۰

درباره ایرج مطبوعی که در واقعه گوهرشاد دستور کشتار مردم مشهد را صادر کرد

مطبوعی فرماندهی قزاقان سرکوبگر در کشتار خونین گوهرشاد را بر عهده می‌گیرد و از عهده وظیفه محوله‌اش هم خیلی‌خوب برمی‌آید و صحن مسجد را به حمام خون بدل می‌کند. رضا‌شاه بعد از واقعه گوهرشاد بسیاری از رؤسای خراسان را از سمت‌هایشان برکنار می‌کند اما ایرج مطبوعی تبرئه می‌شود.

فریبا فرخد| ۴۴ سال پس از واقعه گوهرشاد و نه گفتن مردم به قانون اجباری‌شدن کلاه‌پهلوی، یکی از مسببان ریختن خون مردم مشهد در این روز، پای میز محاکمه می‌نشیند و مجبور می‌شود به دادگاه وقت، برای جرمی که مرتکب شده است، پاسخ بدهد و جزای قساوت قلبی‌اش را بپردازد.

این مرد «سرلشکر ایرج مطبوعی»، فرمانده لشکر خراسان در ۱۹ تا ۲۱ تیر‌۱۳۱۴‌خورشیدی، یعنی در هنگامه واقعه گوهرشاد است. دادگاه انقلاب اسلامی او را که در آن زمان ۸۴ سال داشته است، محاکمه و به‌همراه دو سناتور دیگر تیرباران می‌کند.


رفیق و همراه رضا‌خان در تأسیس سلسله پهلوی

اما ایرج مطبوعی کیست و در هنگامه واقعه گوهرشاد چه نقشی داشته است؟

ایرج مطبوعی، فرزند میر‌پنج حسن‌آقا، از دوستان رضا خان است. او یکی از همراهان رضاخان در کودتای سال‌۱۲۹۹‌خورشیدی بود و به رضاخان در رسیدن به تاج و تخت سلطنت کمک کرد و پس از تأسیس سلسله پهلوی، پله‌های ترقی را یکی پس از دیگری پیمود و در سال ۱۳۱۴خورشیدی به فرماندهی لشکر خراسان منصوب شد.

او که در هنگام قیام گوهرشاد فرمانده لشکر بود در اعترافات خود درباره واقعه گوهرشاد می‌گوید: «من در منزلم بودم که به من اطلاع دادند استاندار وقت (فتح‌الله پاکروان) و رئیس شهربانی به دیدنم آمده اند.

آنها از من به‌عنوان فرمانده لشکر نظر خواستند و خواهان این بودند که به محل آستان‌قدس‌رضوی (منظور حرم‌مطهر و مسجد گوهرشاد است) سرباز بفرستم تا شورش مردم را بخوابانند... من و استاندار و رئیس شهربانی هر‌کدام جداگانه جریان امر را به تهران گزارش کردیم و از تهران منتظر دستور ماندیم... در جواب تلگراف من از دفتر مخصوص شاه جواب آمد... این جواب با نهایت تغیّر و فحاشی بود... به من دستور داده شده بود که فورا عده‌ای نظامی در اختیار استاندار قرار بدهم.»

با این دستور، مطبوعی فرماندهی قزاقان سرکوبگر در کشتار خونین گوهرشاد را بر عهده می‌گیرد و از عهده وظیفه محوله‌اش هم خیلی‌خوب برمی‌آید و صحن مسجد را به حمام خون بدل می‌کند.

رضا‌شاه بعد از واقعه گوهرشاد بسیاری از رؤسای خراسان را از سمت‌هایشان برکنار می‌کند، ولی ایرج مطبوعی پس از یک جلسه پرس و پاسخ، تبرئه می‌شود و چهار سال بعد، یعنی در سال ۱۳۱۸، به درجه سرلشکری می‌رسد و فرماندهی لشکر سوم تبریز به او واگذار می‌شود.

مطبوعی با شروع جنگ جهانی دوم و اشغال مشهد در سال‌۱۳۲۰‌خورشیدی، شبانه به همراه خانواده‌اش به تهران می‌رود و به قوای نظامی تحت‌فرمانش نیز دستور عقب‌نشینی می‌دهد. شهریور‌ماه همین‌سال (۱۳۲۰) ایرج مطبوعی به‌عنوان فرمانده فراری در دادگاه محاکمه و بازنشسته می‌شود ولی پس از مدتی، او را مجددا به کار در ارتش پهلوی دوم دعوت می‌کنند.

با دستور مطبوعی، ۱۴ نفر تیرباران شدند

نکته جالب این است که سکینه نواب‌رضوی، خواهر نواب احتشام‌رضوی، رئیس ثبت املاک آستانه در سال‌۱۳۱۴ که از او به عنوان یکی از رهبران واقعه گوهرشاد نیز یاد می‌شود، در مصاحبه‌ای که مجله «سروش» در اسفند‌۱۳۵۹‌خورشیدی با او انجام داده است، درباره نقش مطبوعی در واقعه گوهرشاد چنین می‌گوید: «۱۹ تیر ۱۳۱۴‌خورشیدی که انقلاب مسجد گوهرشاد رخ داد، برادرم، نواب‌احتشام، ابتدا با سرلشکر مطبوعی مذاکره کرد و اعتراض کرد و گفت که نباید کشف حجاب [منظور بر سر گذاشتن کلاه پهلوی است]شود. این مذاکره را در لشکر [(ارتش)]انجام دادند.

بعد برادرم به مسجد رفت و صحبت کردند. سخنشان را با دعای ظهور امام‌زمان (عج) شروع کردند و مردم اطرافشان جمع شدند. جمعیت خیلی زیادی دورشان جمع شدند. بعد شب شد و خیلی‌ها رفتند دارالتولیه محمد‌ولی‌خان اسدی. باز آنجا صحبت کردند و برگشتند. مطبوعی سرلشکر دستور داده بود که توی صحن چهارده نفر را تیرباران کنند. چهارده نفر را در خود صحن کشتند.

نواب‌احتشام دوباره دعای ظهور را خواند. بهلول هم به منبر رفت و صحبت کرد. روز بعد (۲۰ تیر ۱۳۱۴) که می‌روند، می‌بینند مسلسل‌ها را به طرف مسجد نصب کرده‌اند. مردم اعتراض می‌کنند که می‌خواهید ما را بکشید. می‌گویند نه، برای حفاظت بانک روس که نزدیک فلکه (فلکه حضرتی) بود، توپ کار گذاشته‌اند ولی در نهایت آن اتفاق می‌ا‌فتد [منظور کشتار مردم در ۲۱ تیر ۱۳۱۴ است].»


«مطبوعی» در دادگاه انقلاب اسلامی

روزنامه اطلاعات در ۲ مهر ۱۳۵۸ با چاپ تصویر ایرج مطبوعی، جمشید اعلم و محسن خواجه‌نوری در صفحه اول می‌نویسد: «دادگاه این سه سناتور را مفسد فی‌الارض اعلام کرد.» کمی پایین‌تر از این تیتر هم چنین نوشته شده است: «اموال این سه سناتورِ معدوم، مصادره شد.» شرح خبر با اعدام مطبوعی آغاز می‌شود و خبرنویس روزنامه اطلاعات توضیح می‌دهد: «سه تن از سر‌سپردگان رژیم گذشته به اعدام محکوم شدند و حکم اعدام، سحرگاه امروز به مرحله اجرا درآمد.

اعدام‌شده‌ها، سرلشکر بازنشسته ایرج مطبوعی (سناتور مجلس منحله شاه)، محسن خواجه‌نوری (سناتور) و پروفسور جمشید اعلم (سناتور) نام داشتند. محاکمه آنها هفته گذشته در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی مرکز آغاز شد. سرلشکر ایرج مطبوعی متهم بود در کودتای سال ۱۲۹۹ رضا‌خان فعالیت چشمگیر داشته و از رضاخان مدال طلا دریافت کرده است.

وی ضمن مدافعات خود نزد حاکم شرع و اعضای دادگاه گفت در آن حادثه [واقعه گوهرشاد]حدود هفتصد نفر از مردم در مسجد متحصن شده بودند و من برای متفرق کردن متحصنین، ۲۵۰‌نفر از افراد نظامی را در اختیار استاندار وقتِ خراسان قرار دادم.

در زدوخوردی که بین متحصنین و افراد نظامی [در آن روز‌ها رخ داد]۲۵‌نفر کشته و عده‌ای نیز مجروح شدند؛ همچنین عده‌ای از کشاورزان اطراف شهری ری به دادگاه آمدند و علیه سرلشکر مطبوعی شکایت کردند. کشاورزان مدعی بودند که سرلشکر مطبوعی زمین‌های مزروعی آن‌ها را با توسل به نفوذی که داشته، غصب کرده است...». 

درباره ایرج مطبوعی که در واقعه گوهرشاد دستور کشتار مردم مشهد را صادر کرد

 

مطبوعی: دست به قتل‌عام در مشهد می‌زنیم

دکتر‌یوسف متولی‌حقیقی نیز در کتاب «تاریخ معاصر مشهد» از ایرج مطبوعی چنین می‌نویسد: «ظهر روز ۱۹ تیرماه ۱۳۱۴ و پس از تجمع و تحصن مردم در مسجد گوهرشاد، مطبوعی و محمدولی‌خان اسدی (تولیت وقت آستان‌قدس‌رضوی که او نیز یکی از اعدام‌شدگان پس از واقعه گوهرشاد است) با هدف متفرق کردم مردم، برای بهلول و احتشام‌رضوی پیام فرستادند که به تلگراف‌خانه بیایند تا مستقیما با شاه صحبت کنند، اما مردم مانع از رفتن این دو تن به تلگراف‌خانه شدند.

به همین‌دلیل اسدی و مطبوعی برای مذاکره به راه‌‎های دیگری متوسل شدند. آنان برای متقاعد‌کردن احتشام‌رضوی به مذاکره، متوسل به پدرش، نواب‌رضوی، و محمود فرخ، رئیس بخش اداری آستان‌قدس که از دوستان احتشام‌رضوی شمرده می‌شد، شدند. بعد از این وساطت احتشام‌رضوی به اتفاق پدرش و فرخ در ساختمان دارالتولیه حاضر شدند و با مطبوعی، فرمانده لشکر خراسان، گفتگو کردند.

در این گفتگو مطبوعی به احتشام‌رضوی یاد‌آور شد که «آقای نواب! این دستور تلگرافی با تمام تشریفات نظامی از طرف اعلی‌حضرت به نام ریاست عالیه قوا داده شده که ما توپ‌های قلعه‌کوب را در دامنه کوهسنگی به طرف مسجد گوهرشاد و آستانه نصب کنیم و تا سه ساعت به غروب اگر [مردم]متفرق نشدند، آستانه و مسجد را به‌شدت بمباران و منهدم سازیم و ساکنین این دو بقعه را نیز بدون‌استثنا بکشیم و از بالای سر نیز به‌وسیله طیاره شما را با بمب و مسلسل بمباران نماییم و در خیابان‌ها هم با مسلسل عابرین آستانه را از پای درآوریم.

اینک با حضور پدر بزرگوارت می‌گویم مسجد که مرکز تحصن و اجتماعات است باید با خاک یکسان شود و تمام متحصنین آن کشته شوند و اگر غیر از [‌این محل]در جایی دیگر نیز کوچک‌ترین مقاومتی دیده شود، دست به قتل‌عام در مشهد می‌زنیم. تقاضای من از شما برای این موضوع بود که به شما ابلاغ کردم. خود دانید... اگر تا سه ساعت به غروب، مردم را متفرق نکنید، مسئول انهدام مسجد و آستان‌قدس جدت، حضرت‌رضا (ع)، و خون‌هایی که ریخته می‌شود، شمایید و خود شما هم قطعا جزو مقتولین خواهید بود.»

در اسناد محاکمه ایرج مطبوعی بعد از برشمردن جرائم محرز او در دوران پهلوی اول و دوم آمده است: «چون مشار‌الیه با دست‌زدن به جنایات فوق‌الذکر در زمره ائمه‌کفر و مهلکین حرث و نسل قرار گرفته و از مصادیق بارز محارب با خدا و مفسد فی‌الارض می‌باشد، لذا به استناد احکام الهی به اعدام محکوم می‌گردد.»

* این گزارش سه‌شنبه ۱۹ تیرماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۲۵۹ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44